loading...

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

بازدید : 643
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 4:23

ما را در سر سودای عاشقی است

                                                  و دفاع همچنان باقیست

                                                                                    و تا انتها ایستاده ایم.....

بازخوانی سند وقفی کاروانسرا و تاجر سرای حاج محمد مهدی نراقی فرزند عبداله در نراق 160 سال قبل - سند شماره 419
بازدید : 716
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 4:23

طبق سند معتبری که سایت سلحشوران شهر نراق برای اولین بار منتشر می‌کند یکی از تجار ذی نفوذ و خیراندیش به نام حاج محمد مهدی نراقی فرزند استاد عبداله(اجداد خاندان مهدوی) تاریخ هفده شهر ذی الحجه الحرام 1279 برابر با 15 خرداد 1242 برای فرزندان خود شامل پنج پسر به اسامی‌عبدالغفار – محمد علی – محمد جواد – محمد باقر – محمد حسین وسه دخترش به اسامی‌شهربانو ، آسیه و جواهروصیت نامه نوشت که با هزینه اولیّه هزار و دویست تومان از ثلت مالش در محلی که صلاح بدانند کاروانسرای تاجرنشین درست نمایند .

بنای اولیه کاروانسرای حاج محمد مهدی نراقی که طبق وصیت بر عهده فرزندش عبدالغفار نراقی نهاده شده بود یکسال بعد تاریخ 29 شوال 1280 برابر با 19 فروردین 1243 راه اندازی و بعد تکمیل ترگردید .
کاروانسرا وقف اولاد مستحق واقف بود ولی سال‌های بعد در زمان مسئول امور وقف نراق آقای شریف بیان الحق اصفهانی موقوفه حاج محمد مهدی نراقی به شماره 4224 در تصدی نوه اش میرزا عبدالحسین مهدوی فرزند فضل اله معاون التجار و همچنین میرزا قَوام مهدوی فرزند سلیمان ومیرزا علی محمد نراقی قرار داشت .

بسم الله الرحمن الرحیم
بتاریخ هفده شهر ذی الحجه الحرام 1279 (15 خرداد 1242)
که روانه جاسب می‌شوم به واسطه نا خوشی و با این چند کلمه وصیت نامچه می‌باشد .
اقل کمترین حاجی محمد مهدی نراقی می‌نویسم چناچه اَجل مهلت نداد بعد از مرگ من ورثه باید رفتار نمایند آنچه را در این دستک می‌نویسم؛ اولا آنکه دو پسران من یکی عبدالغفار و دیگری محمد علی را هر دو را وصی خودم قرار دادم و دیگر محمد جواد پسرم را ناظر قراردادم که بعد از من آنچه وصیت نموده ام ونوشتم در این دستک باید بشود. و مشورت یکدیگر رفتار نمایند و خلاصه وصیت من همین است می‌نویسم وصی و ناظر باید عمل نمایند. نظر به اینکه ماها همه رفتنی هستیم مرگ حق است. در حیات خودم همه ساله خمس آل محمد علیه السلام و زکات مالم را دادم و نوشته از علما دارم.

آنچه را من مالک می‌باشم از جمله شش دانگ زرقانین [مزرعه زرقانین دلیجان]است دم رودخانه لعل بار (دلیجان) می‌باشد. یک دانگ و نیم مال پنج پسر و سه دخترم می‌باشد. یکی عبدالغفار و یکی محمدعلی و محمد جواد و محمد باقر و محمد حسین باشند. و سه دختر یکی شهربانو و یکی آسیه و یکی جواهر صغیره می‌باشد و نیم دانگ دیگر که باقیمانده آن را وقف بر فقرا اولاد مستحق من باشد. یعنی هر کدام مستحق شدند فایده او را بخورند. چنانچه اولاد فقیر نباشد در ماه رمضان نان بدهند به فقراء نراق و صله رحم خودم و هزار و دویست تومان از ثلت مال من باید عبدالغفار که وصی می‌باشد نقدا بردارد در محلی که صلاح بدانند کاروانسرای تاجرنشین درست نمایند.
چنانچه همین هزار و دویست تومان کفایت نکرد و ناتمام باشد وصی از خودش بیاورد و بعد از تمام شدن از محل اجاره پول خود را دریافت دارد. بعد از آن همه‌ ساله بدهد به اجاره، زائد از مخارج تعمیر هر چه فایده باشد وصی هرگاه خودش محتاج شد مخارج صرف خود نماید. دیگر هر کدام از اولاد مستحق باشند وصی به آن‌ها برساند. هر کدام نشدند به صله ارحام مستحق من بدهند. فایده کاروانسرا وقف بر اولاد مستحق من باشد و دو طاق از مزرعه حسین آباد مالک هستم، وقف بر انبار و حسینیّه و شبستان و حمام کوچک باشد.
همه ساله اجاره همین دو طاق حسین آباد را مخارج خرابی آن‌ها بشود که از میان نرود و تنخواه تجارت من در تصرف عامل‌ها که هست موجب شراکت نامچه رسیدگی در حساب آن‌ها نمایند،دریافت نموده تقسیم ورثه شود. ثلت از مال من آنچه شد حساب نمایند و عزای من را سنگین بگیرید. نَعش من را به نجف اشرف با... بفرستید. نماز روزه برایم بخرید و مَخلَفه (هر یک از لوازم خانه) خانه هم هر چه هست مال والده محمد جواد می‌باشد.
غیر از این نکنید، دیگر وصی و ناظر باید متحد باشند و مخالف نباشند،آنچه نوشتم رفتار نمایند.
به تاریخ 1279 شهر ذی الحجه الحرام
محل مُهر مرحوم حاج محمد مهدی
سواد مطابق اصل است عبدالحسین نراقی
محل مُهر ملا میرزا خان سواد مطابق اصل است
متولی آقا سلیمان مهدوی
محل مُهر حاج محمد رضا
محل مُهر حاجی میرزا محمد السواد مطابق الاصل،
علی... نراقی محل مهر حاجی محمد علی محل مهر حاجی عبدالغفار سواد مطابق اصل است، مهر علی سواد مطابق اصل است
عبده فتح‌الله‌ سواد مطابق اصل است.
... هوالعلی الاعلی امین.. سواد مطابق اصل است الاحقر علی نراقی.
اشخاصی که سواد مطابق اصل در متن را تصدیق کرده اند از اهالی نراق هستند.
رئیس پست، محل مُهر پُست خانه مبارکه نراق
اشخاصی که سواد مطابق اصل در متن را تصدیق کرده اند از اهالی نراق هستند.
محمود بشارتی رئیس تلگراف نراق محل مهر تلگراف خانه

هو ذا مطابق الاصل الاصیل بلا زیاد و نقیصه الاحقر عبده حسین ابن محمد رضا (مجتهد آقا حسین فاضلی فرزند محمدرضا) سواد مطابق اصل است .
الاحقر محمد ابن محمد رضا (مجتهد آقا محمد فاضلی فرزند محمدرضا) سواد مطابق با اصل

مهر و امضایی که بعدا ذیل سند اضافه شده :
مدیر دبستان دولتی شماره 8 نراق شریف بیان الحق سواد مطابق اصل است
نماینده حکومت جلیله محلات عبدالحسین نراقی سواد مطابق با اصل است
که اصل آن نزد اینجانب است متولی

از استاد گرانقدر حاج سید مجتبی غفاری بابت بازخوانی سند تاریخی از زمان راه اندازی کاروانسرای حاج محمد مهدی نراقی سپاس گزار می‌باشیم .

از جناب آقای حمیدرضا سلطانی شایان فرزند اکبر اهل شهر نراق از بابت بازنویسی ، تایپ و تنظیم متن موقوفه کاروانسرا قدردانی می‌گردد .

۹۹/۰۲/۳۱

سلحشوران شهر نراق

Let's block ads! (Why?)

و اما جعفر کمره ئی(کمره ای) شجاع شجاعان
بازدید : 780
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 4:23

از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ خدمت سربازی در لشکر ۷۷ خراسان بود . و یکبار از ناحیه دست در مقطع آزاد سازی خرمشهر مجروح می‌گردد . بعد به عضویت سپاه پاسداران در می‌آید .

سلطان منطقه سردشت لقب اوست .مرد سختی‌ها . سفت و محکم در مقابل دشمن داخلی و آرام در مقابل دوست .کوه و دشتی نبود که زیر پایش در منطقه سردشت پیموده نشده باشد . چشمان تیز بینش دشمن زبون کومله و دمکرات را به خوبی می‌دید . کمینگاه‌های دشمن را می‌شناخت.
در عین حال دلش می‌سوخت که چرا این جوانان فریب خورده اند و راضی به خودمختاری کردستان و قطعه کردن وطن خوبمان ایران می‌باشند .تلاش می‌کرد هدایت شوند ولی اگر کسی تعدی می‌کرد سرسختانه مبارزه می‌کرد .

پیشنهاد داشتن مسئولیت به او دادند او نمی‌پذیرفت ولی همه جا حضور داشت . فعالیت‌هایش را به رایگان در خدمت نظام قرار داده و ادعایی نداشت .تیم‌های عملیاتی بدون حضور او روحیه بخش نبود .بسیاری از دوستانش پیشمرگان کرد مسلمان و برادران اهل سنت بودند . ترسی نداشت چون به راهش اطمینان داشت . عقبه دشمن را ملاحظه می‌کرد که تار عنکبوتی بیش نیستند و آینده‌‌‌ای ندارند .
همیشه آماده بود . یاد می‌آوری آن جوراب‌های پشمینه که به دور پاهایت محکم می‌بستی که در کوه‌های برفی و به هنگام تعقیب دشمن در کولاک و سرما سست نگردد .کمرت همیشه بسته بود و لباس‌های رزمت همیشه پوشیده. فقط نیاز بود لحظه‌‌‌ای کلاشینکفت را بر روی دوشت بیاندازی و حرکت را آغاز کنی . به همه جا به میرآباد- نلاس - کانی زرد – وَرده – بُلفت و دوپازا - قاسم رش-کیله –کرژال - ربط - شلماش و... هر جایی که هیچ کَس نمی‌رود . حتی شمال عراق

مهر ۱۳۶۵ عملیات مشترک سپاه و یکتی بر علیه مواضع دولت عراق چه جانفشانی‌ها داشته‌‌‌ای . در آنجا مجروح گشته‌‌‌ای و در سلیمانیه مداوا شده ای. جعفر جان کسی نرفت دوستانت را پیدا کند و از زبان آنها رشادت‌ها و سلحشوری‌هایت در منطقه سلیمانیه ؛ کرکوک؛ و ... عراق را پرس و جو کند . هنوز هم دیر نشده چند نفری از آن جمع باقی است .مطمئن هستم پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان عراق موسوم به یکتی هم در کردستان عراق از شجاعت‌های تو مبهوت بوده اند .
دوستان هم رزم در سردشت یادتان هست پیامی‌به کردستان عراق ارسال شد که چون جعفر نامزد دارد برای او مرخصی اجباری بگیرید تا کمی‌بیاساید .

نیروهای کومله و دمکرات خسته فعالیت امثال شما شده است.اذعان به رشادت‌های شماها دارد . ولی راهی است که خودت انتخاب کرده‌‌‌ای .شب است و بهتر دیدی از سید عباس باشی (حسینی نژاد) خداحافظی کنی. ظاهرا او آخرین نفری است که دیده‌‌‌ای ؟ نکند که فردا باز نگردی ؟ توکل بر خدا
امروز یازدهم اردی بهشت ۱۳۶۶ است . ماموریت روی خط صفر مرزی ایران و عراق در روستای گوره شیر از توابع سردشت . نیروهای حزب منحله دمکرات کردستان آنجا ناامنی ایجاد کرده است. مرحله اول چه زیبا پیروز شدید . دوستان پیشمرگ مسلمان مگر زمان پیغمبر را فراموش کرده اید چرا محل‌های استقرارتان را ترک و به جمع آوری غنایم می‌پردازید. دشمن بفهمد دخلمان را می‌آورد.

انکار نفرات آخر دشمن زبون در حال فرار صحنه را دیده و به سرعت به فرمانده هیز (گردان) ماجرا را اطلاع می‌دهد. او با زیرکی از پشت روستا با سازماندهی مجدد می‌تازد .جنگ پارتیزانی در مناطق کوهستانی شرایط ویژه‌‌‌ای دارد. سنگر نداشته باشی از پای در می‌آیی .
دشمنان نزدیک و نزدیکتر شده و حلقه محاصره تنگ می‌شود. مکان جعفر کمره‌‌‌ای برای فرار باز است ولی او نراقی و افکار حسینی دارد . می‌ماند و مبارزه می‌کند .چند نفر را از اسارت شدن نجات می‌دهد . قوتی به نیروهای خودی می‌دهد. اما نابرابری وجود دارد و اشرافیت جنگی سخت می‌گردد . جنگ تن به تن آغاز می‌شود و باز غلبه بر دشمن امکان پذیر نمی‌گردد و تا جایی که جعفر و دوستانش مجروح می‌شوند توان وی برای مبارزه پایین می‌آید تا جایی که محاصره تمام می‌شود و به شهادت می‌رسد .

صادق کلهر زودتر شناخته می‌شود . دمکرات‌ها مدعی می‌شوند که این فرد به خلق کرد در منطقه سردشت ظلم می‌کرده است. بر این اساس پیکرش بیشتر مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد . جعفر اما مبارز بوده ولی تجزیه طلبان ادعا دارند او به مردم کرد ظلمی‌نکرده ولی استقامت بالایی داشته و دمکرات‌ها همیشه از این افراد عصبانی هستند. بنابراین او نیزاز نظر دمکرات‌های نادان ، مجرم است که برای امنیت کشورش فعالیت داشته و باید شکنجه و اذیت شود . آمده ایم که اینگونه بمیریم . بگذار ببینم چند نفر شهید شده اند ؟

یک ؛ دو ؛سه ....هجده نفرند . آی دمکرات‌ها حالا که برای چند روز دنیا و زرق و برق آن پیروز شده اید چرا دیگر به جنازه‌ها اذیت و آزار می‌رسانید . اینها که به خانواده اشان وصیت کرده اند که اگر جنازه‌‌‌ای از ما نیامد در گلزار شهدای نراق یادبودی برای خالی کردن عقده‌های تنهایتان درست کنید تا آرام گیرید .
آی واسطه‌های به دشمن نزدیک. آیا این پول‌ها بسنده نمی‌کند . اکنون چند روزیست که امروز و فردا می‌کنید تا جنازه‌ها را به سردشت انتقال دهید . آنچنان راهی هم تا مرز نیست .

بنازم به جوانمردی و پی گیری سلحشوران شهر نراق که عزم را جزم کرده اند . روز بعد جنازه به سردشت و بعد به زادگاه جعفر در شهر نراق منتقل می‌گردد.
رادیوی حزب منحله دمکرات کردستان با شادی خبر کشته شدن عده‌‌‌ای از پاسداران و پیشمرگان کرد مسلمان را اعلام می‌کنند. رادیو بی بی سی انگلستان نیز عین خبر را پخش می‌کند. مرد ساده اما سیاست باز نراق بسیجی مرحوم مسلم مرادی این خبر را دریافت می‌کند که هجده نفر به اسامی‌... و جعفر کمره‌‌‌ای یکی از جنگجویان گردان نبی اکرم(ص) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌سردشت به دست اعضای حزب دمکرات کشته شده اند .

عده‌‌‌ای از 18 شهید 11 اردیبهشت 1366 توسط تهی مغزتان حزب منحله دمکرات:

1- جعفر کمری(کمره ای) پاسدار
2- محمد عبدی – پاسدار
3- خالد محمدیان – پاسدار
4- بهرام علی مغانی – سرباز
5- مهدی زین الدین – پاسدار(با زین الدین فرمانده لشکر تشابه اسمی‌است)
6- اسماعیل زنده دل – پاسدار
7- عبدالله تیمورزاده – پاسدار
8- حسین ژاله – (پیشمرگ کُرد مسلمان)
9- محمدامین عثمان پور – (پیشمرگ کُرد مسلمان)
10- ناصر ژاله –(پیشمرگ کُرد مسلمان)
11- اسماعیل حسین نژاد – (پیشمرگ کُرد مسلمان)
12-پاسدار صادق کلهر فرزند پرویز اهل روستای گورخانه از توابع دهستان خندان شهرستان طارم سفلی استان قزوین
13- حسین سیرنه پی از جمله اسرای این عملیات است .

اگر تو بهتر و بیشتر و مستندتر می‌توانی بنویسی معطل نکن که مسئولی...

Let's block ads! (Why?)

BTS NEWS - 22 May
بازدید : 737
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 15:24

هر چه به زمان عقب بر می‌گردیم به اسناد و نوشته‌های قدیمی‌برمی‌خوریم ومی‌بینیم که در زمان‌های دور مردم کهن شهر نراق چه زندگی ساده و ارزشمندی داشته اند.

حتی به صورت پاگیره‌های قدیمی‌با قدمت بالا ۵۰ سال که ابتدایی ترین وسایل زندگی نوعروسان در آن به چشم می‌خورد ، وسایلی که حتی شنیدن نام آنها هم برای نسل امروزی تازگی دارد. این وسایل اگرچه امروزه کارایی سابق را ندارند ولی به عنوان اَنتیک زینت بخش دکورهای منازل ما شده اند تا بیشتر به سبک زندگی مردم نراق در قدیم پی ببریم.

از آنجاییکه برخی از این وسایل برای نسل امروزی ناشناخته است و شاید نام آنها را کم و بیش شنیده باشند به ذکر نام چند مورد از آنها و نحوه کاربرد آنها که از لابه لای اسناد قدیمی‌بدست آمده است با ذکر گویش نام محلی آن اشاره کوتاه می‌گردد :

1-چارشَب:چارشب (چاچَب) به معنی چادرشب می‌باشد که در قدیم عمدتا از جنس قدک بود و برای بستن لحاف و تشک استفاده می‌کردند و آن را به دیوار اتاق تکیه داده و به عنوان پشتی استفاده می‌کردند.برای پهن کردن روی لحاف کرسی،روی فرش و... از کاربردهای دیگر چادرشب بود.

2-سفرهِ نان: بر خلاف سفره‌های امروزی که همه سفره‌ها از جنس مشمع و نایلون هستند سفره‌های قدیم از جنس قَدَک در ابعاد مختلف بود.سفره‌های نخی گل دار هم وجود داشت که در حاشیه‌های آنها این بیت شعر به چشم می‌خورد:
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کَفَت بیرون کند

3-دستمالِ صحرا و دستمال٘ دست: دستمال صحرا هم شبیه سفره نان و بزرگتر از آن بود برای بردن نان و سایر مایحتاج ضروری به صحرا یا مزرعه استفاده می‌شد. بَسّنَه‌هایی که بانوان سخت کوش نراق روی سر قرار داده و به صحرا یا هرجای دیگر می‌بردند نمونه‌‌‌ای از دستمال صحرا بود. دستمال٘ دست هم معمولا قرمز و سبز ابریشمی‌بود و مردان میانسال یا کهنسال در جیب قبا یا کت می‌گذاشتند و برای بهداشت فردی استفاده می‌کردند.این دستمال‌ها هنوز هم موجود می‌باشند.

4-چارقَت: که همان چارقَد یا روسری سفید مرمر یا قلاب بافی شده است که در قدیم سرپوش زنان و دختران بود و با یک سنجاق قفلی و دو یا چند عدد مهره چشم زیر گلو می‌بستند.امروزه کلیپس جایگزین سنجاق قفلی شده است.

5-رَختِ حمام: رخت حمام قدیم (بُقچه حمام) سه تیکه بود.سوزنی ،دستمالِ حوله و زیر انداز که در موقع استحمام از آن استفاده می‌کردند.

6-چای دان: چای دان‌های قدیم به شکل مکعب مستطیل شیشه‌‌‌ای از جنس فیروزه آبی با درپوش فلزی و یا چینی با در پوش چینی بود که برای نگهداری چای خشک استفاده می‌ شد.

7-آیینه: آیینه‌های قدیم به شکل مربع یا مستطیل با قاب چوبی و روکش فلزی نقره‌‌‌ای بدون پایه بود که یکی از اقلام جهیزیه نوعروسان بود که آن را داخل طاقچهِ اتاق می‌گذاشتند و در طرفین آن گلدان یا وسایل دیگر قرار می‌دادند. از این نوع آیینه‌ها هنوز هم در خانه‌های قدیمی‌شهر نراق دیده می‌شود که قدمتی نزدیک به ۱۰۰ سال دارند.

8-جام : در گویش نراقی جام به کاسه‌های گرد دایره شکل پهن با لبه کوتاه گفته می‌شود. ولی در اینجا‌ منظوراز جام، جام حنای عروس است که دو تیکه بود که شامل جام پهن و سینی مسی بود. لگن حمام ومَشوَرَه (مشبره) یا تاس حمام که استوانه‌‌‌ای شکل دسته دار از جنس مس بود نیز ازوسایل مخصوص استحمام به شمار می‌رفت.

9-تاقار و بَسُّو:از تاقار یا تاقاره برای تهیه خمیر نان، نگهداری جِلت (خیک ماست) و... واز بَسُّو برای نگهداری رب ، پنیرو...استفاده می‌شد.

10-قلبول آرد بیز: همان اَلَک آرد بیز امروزی است که دارای توری خیلی ریز است و برای بیختن(الک کردن)آرد برای تهیه خمیر استفاده می‌کردند.

11-مِجری:صندوقچه‌های چوبی با روکش فلزی و چفت وبس بود که در تاقچه اتاق می‌گذاشتند و برای نگهداری اسناد، پول،طلاجات و چیزهای گرانقیمت استفاده می‌شد.

12-مقبره:مقبره(مغبره) شبیه مجری کوچک با روکش مخمل بود که به عنوان جعبه وسایل بهداشتی و آرایشی نوعروسان استفاده می‌شد.


13-یَخدان:صندوق چوبی مستطیل شکل پایه دار با روکش فلزی ساده و گل دار وچفت و بس که برای نگهداری البسه ومواد غذایی خشک و...استفاده می‌شد.کمدهای امروزی جایگزین یخدان‌های قدیمی‌شده اند.

14-زیر کوزه ای: در قدیم برای نگهداری و خنک کردن آب از کوزه با حجم‌های مختلف استفاده می‌کردند.این کوزه‌ها یک زیر کوزه‌‌‌ای سفالی به شکل بشقاب داشتند که کوزه آب را داخل آن قرار داده و یا به دیوار تکیه می‌دادند تا آب آن خنک شود.

15-کَش مالی: همان کشک مالی است که تاقاره کوچک دهان گشاد تقریبا شبیه گلدان از جنس سفال که داخل آن لعاب کاری شده بود.در قدیم کشک خشک را که دانه‌‌‌ای بود داخل آن با آب خیس می‌کردند وسپس با دست آن را به بدنه داخلی که ناصاف و دندانه دار بود می‌کشیدند(می‌مالیدند) وعصاره گرفته شده از کشک را کالجوش درست می‌کردند.

16-لَنپا:همان چراغ لَمپا یا گردسوز امروزی است که برای روشنایی از آن استفاده می‌کردند. همچنین برای طبخ غذا هم از حرارت این چراغ استفاده می‌شد.بدین صورت که یک سه پایه فلزی بلند که تقریبا استوانه‌‌‌ای بود روی چراغ قرار می‌دادند و دیزی آبگوشت یا غذاهای دیگر را روی آن می‌گذاشتند تا با حرارت چراغ پخته شود.البته یک نوع چراغ‌های کوچک هم شبیه لمپا وجود داشت که به آن "چراغ خواب عروس"می‌گفتند.

17-شانه قیچی:از ابزار‌های بافت قالی بود .چون نراق در حرفه قالی بافی پیشینه طولانی دارد این ابزارها را به عنوان جهیزیه به نوعروسان می‌دادند.

18-آجیل خوری: آجیل خوری دارای پایه گرد کوچک از جنس شیشه واستیل بود که برای ریختن آجیل ،نقل و...ازآن استفاده می‌کردند. در مراسم عقدکنان در شهرنراق داخل آنها مقداری نُقل‌های ریز معروف به (نقل گشنیزی) می‌ریختند و به هر میهمان می‌دادند.

19-سفره قند: سفره قند از جنس پارچه ساتین آستردار دایره‌‌‌ای شکل بود که لبه‌های آن چین دار بود و نخ مخصوصی از وسط این چین‌ها رد شده بود.داخل آن را قند می‌ریختند و با قیچی یا قند شکن خرد می‌کردند. در موقع بستن آن دو سر نخ را می‌کشیدند وسفره قند به شکل کیسه کاملا جمع می‌شد و نخ را به دور آن می‌بستند.در موقع باز کردن ،مجددا نخ را کاملا شل می‌کردند و سفره روی زمین پهن می‌شد و مجددا قند خرد می‌کردند و یا از قند خرد کرده آن داخل قندان می‌ریختند.

20-قوری پوش: قدیمی‌های نراق به خوبی به یاد دارند که موقعی که سماور زغالی جوش می‌آمد چای را در قوری چینی دم می‌کردند و سر سماور می‌گذاشتند و یک پارچه کوچک از جنس ترمه یا گلدار دیگر روی قوری می‌انداختند که بخار آن بیرون نرود و چای زودتر دم بکشد به این پارچه قوری پوش می‌گفتند و چقدر ارزشمند بود که در سیاههِ عروس هم ذکر می‌کردند .

21-قلیان: شاید تعجب کنید که قلیان در جهیزیه نوعروسان چه نقشی داشته است؟
جواب این است که اولا در قدیم در اکثر خانه‌ها مردها و زن‌ها از قلیان استفاده می‌کردند. ثانیا موقعی که به خواستگاری دختر می‌رفتند خانواده داماد می‌گفتند :عروس خانم قلیان را چاق کنه و بیاره.
اگر عروس از عهده این کار به خوبی بر می‌آمد او را تایید می‌کردند . اگر امروز می‌گویند:عروس خانم چای بیار،قدیم می‌گفتند عروس خانم، قلیان را چاق کن بیار یا سره را آتش بذار بیار. به همین خاطر قلیان هم در صورت پا گیره ثبت می‌شد.

22-سبد و تُوجَه: سبد وتُوجَه از ترکه‌های مخصوص درختان بید و ارغوان در سایزهای مختلف بافته می‌شوند با این تفاوت که تُوجه دایره‌‌‌ای شکل بدون لبه یا لبه خیلی کم و سبد لبه دار و نسبتا بلند است.در قدیم از تُوجه‌ها برای آبکش کردن برنج، ساختن برگه الگ و زرد آلو و تهیه جوزغند استفاده می‌کردند ولی سبد برای ریختن خامه قالی وانواع کارها کاربرد داشت.

23-سماور، طشتک، زغالدان و زیر دستی: در قدیم اکثر سماورها زغالی بود .هر سماور دارای یک طشتک زرد برنجی بود که سماور را داخل آن می‌گذاشتند که خاکستر آن روی فرش نریزد.همچنین برای زود جوش آمدن، یک بوق (بوق سماور)که استوانه‌‌‌ای شکل دارای ارتفاع متفاوت با توجه به حجم سماور با یک دسته چوبی در دهانه تنوره سماور می‌گذاشتند تا زغال‌ها راحت تر بسوزد و آب زود تر جوش بیاید. زیر دستی یک دیس خیلی کوچک زرد رنگ استوانه‌‌‌ای بود که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت بدین صورت که در مراسمات مختلف استکان چای را در داخل آن می‌گذاشتند و چند حبه قند هم کنار آن قرار داده و بدین صورت از بزرگان مجلس پذیرایی می‌نمودند.
در کنار هر سماور هم یک ظرف استوانه‌‌‌ای دسته دار و دَردار فلزی به نام ذاغالدان(زغال دان) وجود داشت که زغال در آن می‌ریختند و موقعی که زغال سماور تمام می‌شد با اَمبُر(انبر)کوچکی که داخل آن بود زغال را مجدد داخل سماور می‌ریختند. به سینی استکان نعلبکی هم قَوَه سینی می‌گفتند.

24-دیزو: دیزو یا دیزی یکی از ظروف‌های طبخ غذا مخصوصا آبگوشت در قدیم بود. جنس دیزی معمولا از سفال، سنگ، مس و روحی بود که بیشتر از جنس روحی آن برای طبخ آبگوشت استفاده می‌کردند و معمولا با حرارت چراغ لَمپا،سه فتیله و حرارت آتش چاله کرسی آبگوشت را می‌پختند که غذای خوشمزه‌‌‌ای بود.

25-آفتابه مسی: در قدیم کلیه ظروف آشپز خانه نوعروسان از جنس مس بود و آفتابه مسی هم شامل حال آنها می‌شد.

فاطمه علی آقایی عشرت علی آقایی مریم علی آقایی

لازم می‌دانم اینجانب مرتضی علی آقایی نراقی در رابطه با این تحقیق و نوشته از زحمات ارزشمند سرکار خانم عشرت علی آقایی ، فاطمه علی آقایی وهمچنین خانم مریم علی آقایی فرزند شهید غلامعباس علی آقایی در رابطه با تهیه وسایل و تجربیات ارزنده شان صمیمانه تشکر و سپاسگزاری نمایم.

سایت سلحشوران شهر نراق از مطالب ارزشمند جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر نویسنده ، محقق و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ شهر تاریخی نراق قدردانی می‌نماید .

Let's block ads! (Why?)

مصالحه سلطنت رحمانی فرزند نصراله نراقی ابن عبدالرحمان همسر سید فرج اله هاشمی با برادرش محمد ابراهیم 93 سال قبل - سند شماره 417
بازدید : 863
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 15:24

حاضرگردید عفت پناه سلطنت خانم صبیه مرحوم آقا نصرالله نراقی بامًاء و اجازه زوج خودش و هو جناب سلاله الاطیاب آقای آسید فرج الله در کمال رضایت و مصالحه صحیحه شرعیه نمود به اخوی خودش و هو عالیقدر آقا محمد ابراهیم (رحمانی فرزند نصراله) تمامی‌سهم و حقوقی که در یکدرب اطاق سفیده شهره داشت واقعه در خانه آقا نصرالله مرقوم در تحت بالاخانه که محدود است له جدار خانه غلامحسین درویش زاده نراقی (غلامحسین مرشدی فرزند درویشعلی نراقی)

با کافه ملحقات و منضمات شرعیه آن از ممر و مدخل وکل مایتعلق بها شرعاً و سیّد بها عرفاً سمی‌ام لم یسم و ذکرام لم یذکر به مال المصالحه مبلغ یکصد دینار پول سیاه رایج ایران و یک سیر نمک شایع آران مصالحه صحیحه شرعیه و ..... صریحه ملیّه اسلامیّه مشتمله به صیغه عربیه و فارسیه جامع جمیع شرائط و قواعد و ارکان صحت از قبض و اقباض و تسلیم و تسلّم و تخلیه و تصرف و ضمان درک و عمل شرعیه مختومه بر اسقاط غبن سیماً خیارالغبن ولو کان فاحشاً بل افحش بناء علی هذا تمامی‌مصالح عنه مرقوم حسب الشرع‌الانورملک طلق و حق صدق مصالح له مرقوم می‌باشد فله التصرف فیه کتصرف الملاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم .
و کان ذالک التحریر فی بیست و نهم شهر شعبان 1348
29 شعبان 1348 (برابر 10 بهمن 1308)

مراتب متن صحیح است فرج الله‌هاشمی

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این نامه که قریب یک قرن قبل نگاشته شده است ، سپاس گزار می‌باشد .

۹۹/۰۲/۲۵

سلحشوران شهر نراق

Let's block ads! (Why?)

نامه سلطنت رحمانی همسر سید فرج اله هاشمی به تنها برادرش محمد ابراهیم 94 سال قبل در نراق - سند شماره 416
بازدید : 801
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 15:24

برادر عزیزم (محمد ابراهیم رحمانی فرزند نصراله نراقی)‌‌ان‌شاءاله بسلامت بوده باشید . از حال ما بخواهید به دعاگوئی مشغول می‌باشیم . ولی عباس و خانم آقا مریض هستند .‌‌ان‌شااله شما نقاهت و کسالتی ندارید . شما دیگر یادی از من نمی‌کنید که آیا زنده یا مرده هستم ؟
دو سال است که سیّد فرج الله
(سیّد فرج اله‌هاشمی) برحمت خدا رفته ، من چه می‌کنم و چه می‌گذرانم ، پس چه برادری هستید ؟ چرا یاد من نیستی و کاغذ نمیدهی ؟ الآن که بچه‌ها مریض هستند یک چیزی که خرج کنم ندارم . شما هم که به فکر خودتان هستید ، حاشا به مُروَتت که نمی‌گوئی تو خواهر من هستی یا نه ؟ من اوّل خدا را دارم بعد شما یک برادر را که باید به من همراهی کنی . یک قدری پول برای من بفرستید که خدا شاهد است خیلی برایم سخت شده و به مرگ خودم راضی شده ام

برای دلخوشی بچه‌ها خوب بود یک ‌کاغذ (نامه) بدهید که هَمَش دائی دائی می‌کنند . مرحوم سیّد فرج الله می‌گفت که برادرت برای خاطر من به تو عزت می‌گذارد و حالا می‌فهمم که راست گفته . شما نباید حالا یاد من باشید که خیلی سخت می‌گذرانم . الآن شلوار و اُرسی (کفش) ندارم و دستی (پشتیبان) هم ندارم برای من بفرستید که آبروی من می‌رود میان دوست و دشمن .خانم عباس آقا دست شما را می‌بوسد و دعاگو هستند . منتظر مژده سلامتی هستم
قربانت سلطنت (سلطنت بنت نصراله نراقی همسر سیّد فرج اله‌هاشمی)

تاریخ حدود نامه : شعبان 1347 (برابر بهمن 1307)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این نامه که قریب یک قرن قبل نگاشته شده است ، سپاس گزار می‌باشد .

۹۹/۰۲/۲۵

سلحشوران شهر نراق

Let's block ads! (Why?)

معرفی کوتاه سریال HOMELAND
بازدید : 674
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22

نامه سلطنت رحمانی همسر سید فرج اله‌هاشمی‌به تنها برادرش محمد ابراهیم 94 سال قبل در نراق

برادر عزیزم (محمد ابراهیم رحمانی فرزند نصراله نراقی)‌‌ان‌شاءاله بسلامت بوده باشید . از حال ما بخواهید به دعاگوئی مشغول می‌باشیم . ولی عباس و خانم آقا مریض هستند .‌‌ان‌شااله شما نقاهت و کسالتی ندارید . شما دیگر یادی از من نمی‌کنید که آیا زنده یا مرده هستم ؟
دو سال است که سیّد فرج الله(سیّد فرج اله‌هاشمی) برحمت خدا رفته ، من چه می‌کنم و چه می‌گذرانم ، پس چه برادری هستید ؟ چرا یاد من نیستی و کاغذ نمیدهی ؟ الآن که بچه‌ها مریض هستند یک چیزی که خرج کنم ندارم . شما هم که به فکر خودتان هستید ، حاشا به مُروَتت که نمی‌گوئی تو خواهر من هستی یا نه ؟ من اوّل خدا را دارم بعد شما یک برادر را که باید به من همراهی کنی . یک قدری پول برای من بفرستید که خدا شاهد است خیلی برایم سخت شده و به مرگ خودم راضی شده ام .

برای دلخوشی بچه‌ها خوب بود یک ‌کاغذ(نامه) بدهید که هَمَش دائی دائی می‌کنند . مرحوم سیّد فرج الله می‌گفت که برادرت برای خاطر من به تو عزت می‌گذارد و حالا می‌فهمم که راست گفته . شما نباید حالا یاد من باشید که خیلی سخت می‌گذرانم . الآن شلوار و اُرسی(کفش) ندارم و دستی(پشتیبان) هم ندارم برای من بفرستید که آبروی من می‌رود میان دوست و دشمن .خانم عباس آقا دست شما را می‌بوسد و دعاگو هستند . منتظر مژده سلامتی هستم
قربانت سلطنت (سلطنت بنت نصراله نراقی همسر سیّد فرج اله‌هاشمی)

تاریخ حدود نامه : شعبان 1347 (برابر بهمن 1307)

مصالحه سلطنت رحمانی فرزند نصراله نراقی ابن عبدالرحمان همسر سید فرج اله‌هاشمی‌با برادرش محمد ابراهیم 93 سال قبل

حاضرگردید عفت پناه سلطنت خانم صبیه مرحوم آقا نصرالله نراقی بامًاء و اجازه زوج خودش و هو جناب سلاله الاطیاب آقای آسید فرج الله در کمال رضایت و مصالحه صحیحه شرعیه نمود به اخوی خودش و هو عالیقدر آقا محمد ابراهیم (رحمانی فرزند نصراله) تمامی‌سهم و حقوقی که در یکدرب اطاق سفیده شهره داشت واقعه در خانه آقا نصرالله مرقوم در تحت بالاخانه که محدود است له جدار خانه غلامحسین درویش زاده نراقی (غلامحسین مرشدی فرزند درویشعلی نراقی)

با کافه ملحقات و منضمات شرعیه آن از ممر و مدخل وکل مایتعلق بها شرعاً و سیّد بها عرفاً سمی‌ام لم یسم و ذکرام لم یذکر به مال المصالحه مبلغ یکصد دینار پول سیاه رایج ایران و یک سیر نمک شایع آران مصالحه صحیحه شرعیه و ..... صریحه ملیّه اسلامیّه مشتمله به صیغه عربیه و فارسیه جامع جمیع شرائط و قواعد و ارکان صحت از قبض و اقباض و تسلیم و تسلّم و تخلیه و تصرف و ضمان درک و عمل شرعیه مختومه بر اسقاط غبن سیماً خیارالغبن ولو کان فاحشاً بل افحش بناء علی هذا تمامی‌مصالح عنه مرقوم حسب الشرع‌الانورملک طلق و حق صدق مصالح له مرقوم می‌باشد فله التصرف فیه کتصرف الملاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم .
🖊و کان ذالک التحریر فی بیست و نهم شهر شعبان 1348
29 شعبان 1348 (برابر 10 بهمن 1308)

مراتب متن صحیح است فرج الله‌هاشمی

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این دو نامه که قریب یک قرن قبل نگاشته شده است ، سپاس گزار می‌باشد .

۹۹/۰۲/۲۵

سلحشوران شهر نراق

Let's block ads! (Why?)

سفرنامه عاشقی سلحشوران شهر نراق - 49
بازدید : 797
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22

ما را در سر سودای عاشقی است

                                                  و دفاع همچنان باقیست

                                                                                    و تا انتها ایستاده ایم.....

اجاره موقوفه مزرعه حسین آباد توسط حاج علی محمد نراقی به عبدالرحمن ابن عبدالمجید شنگولی نراقی 92 سال قبل - سند شماره 415
بازدید : 840
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22

وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
اداره معارف و اوقاف قم و محلات
رونوشت : اجاره نامه یکطاق موقوفه حاجی علی محمد نراقی است که طی بتاریخ 1318/4/30
شماره 222 به اداره اوقاف قم فرستاده شده است
هوالله،اعترف بما رقم فیه لدی حررها خاطی مُهر عبده الراجی،غلامحسین و بعد قبول اجاره شرعیه نمود عالیقدر آقا عبدالرحمان ابن مرحوم اقا عبدالمجید شنگولی نراقی، از جانب مستطاب افتخار الحاج آقای حاجی علی محمد تاجر نراقی، مقیم همدان(زید اجلاله العالی) توسط جناب مستطاب عمده التجار والاعیان، آقاى آقا میرزا شکراله خان صفایی تاجر نراقى

همگی و تمامی‌مجری المیاة یکطاق که وقف است، بر عزاداری حضرت سیدالشهدا (ارواح العالمین له الفداء) از جمله‌ی بیست و چهار طاق آب و املاک مزرعه حسین آباد را که از مزارع نراق است؛ غنی عن التحدید و التوصیف با کافه ملحقات و منضمات و متعلقات آن از صحاری و مجاری و آبار و انهار و مراتع و مرابض و اراضی و کُلهما یتعلق بها بقدر الحصه ابتداء از اول مهر ماه هذه السنه 1310 قُوی ئیل (سال گوسفند)،الی انقضاء مدت سه سال تمام به مال الاجاره،مبلغ چهل و هشت تومان وجه نقد و موازی شصت مَن،به وزن شاه پوست،مقرر آنکه مال الاجاره را بقسط السنین،سالی شانزده تومان وجه نقد و بیست مَن بوزن شاه، تربار در رفع محصول ادا نماید و منال دیوانی آن نقداًو جنسیاً با سایر عوارضات بر عهده موجر و صیغه موآجره،صحیحه شرعیه بینهما جاری شد.
و کان التحریر فی پانزدهم شهر ربیع الاول 1350
15 ربیع الاول 1350 برابر (8 مرداد 1319)

مهرها و امضاهای حاشیه سند :
اعترف بما رقم فیه لدی
حسین غفاری (فرزند عبدالباقی)
بمراتب متن شهادت دارم
هدایت الله رضوانی (فرزند محمد حسین)
بمراتب متن اقرار نمود؛ شهادت دارم
جواد غفاری (فرزند عبدالباقی)
رونوشت برابر اصل است که اصل طی شماره 222 تاریخ 1318/4/30 تحت نامه سفارشی به اداره اوقاف شهرستان قم طبق امریه 2791 شماره 1318/4/24 اداره فرهنگ شهرستان قم تقدیم شده است .
مدیر دبستان دولتی شماره 8 نراق

امضاء شاهدان :
سواد مطابق با اصل است – علی ابوالحسنی (فرزند فرج اله)
سواد مطابق با اصل است – حسین غفاری نراقی (فرزند عبدالباقی)
سواد مطابق با اصل است – نصراله یوسفی نراقی
سواد مطابق با اصل است - علی ضیایی نراقی

از جناب آقای حمیدرضا سلطانی شایان فرزند اکبر اهل شهر نراق از بابت بازنویسی و تنظیم متن موقوفه سپاس گزار می‌باشیم .

۹۹/۰۲/۲۴

سلحشوران شهر نراق

Let's block ads! (Why?)

اسلحه آتش نشانی__Firefighters a gun
بازدید : 575
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 21:29

سی و سه سال از شهادت مدافع راستین ولایت و کشور پاسدار جعفر کمره ئی نراقی می‌گذرد ولی تا کنون از همسرش بانوی مومنه و فداکار سرکار خانم معصومه رعیتی نامی‌عنوان نشده و یا فضائل معنوی و منزلت مشارالیها اجازه نگارش به راویان را نداده است .

خانم رعیتی سال 1346 در تهران متولد شد . پدرش آقای حسن رعیتی فرزند حبیب و مادرش خانم صنعت طحانی فرزند حسن از اهالی شایسته و قابل احترام شهر نراق هستند .
خانم معصومه و جعفر تاریخ 16 تیر 1365 عقد رسمی‌نمودند و نامزدی آنان کمتر از 10 ماه نکشید که تاریخ 11 اردیبهشت 1366 توسط نا امن کنندگان کردستان یعنی نادانان حزب منحله دمکرات در نوار صفر مرزی سردشت رادمرد جعفر کمره‌‌‌ای در راه ثبات و حفظ منطقه کردستان به شهادت رسید و دشمن داخلی باعث قطع زندگی زیبای این زوج جوان گردید .

پس از تمنای صورت گرفته سرکار خانم معصومه رعیتی از سجایای اخلاقی شهید جعفر کمره ئی مطالب با اهمیتی نگارش نمود که از ایشان سپاس گزاریم :

بسم رب الشهداء و الصدیقین
سخن گفتن از شهدا کار سختی است ، سخن از فرشته‌های زمینی که چند صباحی در این دنیای خاکی زیستند و نور وجودشان گرمابخش انسان‌های دیگر شد ، براستی که شهدا شمع محفل بشریتند . شهید جعفر کمره ای فوق العاده ولایت محور و گوش بفرمان امام خمینی(ره) بود . بر این اساس در وصیتنامه نوشته :

" سلام مرا به رهبر عزیزم و نور چشمم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خدا پیمان می‌بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین علیه السلام همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی‌که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی‌امام زمان(عج) به اجرا درآید . "

جعفر نیز به خانواده اش علاقمند بود اما عشق به ولایت و استقرار و استحکام حکومت اسلامی‌برای او والاتر بود .ایشان فردی خودساخته بود و به گفته خودش تلاش زیادی برای خودسازی کرده بود. وی مصداق آیه شریفه " أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ" بود .

بدون اغراق می‌توان گفت صفات متقین که در کلام حضرت علی(ع) آمده در او به منصه ظهور رسیده بود.نجابت ، اصالت ، خوشرویی و مهربانی ازمشخصه‌هایی بود که در اولین نگاه به او جلب توجه می‌کرد.

نور ایمان از قلب او روی چهره اش هم اثر گذاشته بود . به واجبات دینی درهر درجه‌‌‌ای اهمیت خاص می‌داد . مثلا می‌گفت هر وقت برایم نامه می‌آید اگر پشت صفحه سفید باشد و جا داشته باشد همان موقع جواب نامه را می‌دهم چون جواب نامه واجب است. توکل به خدا ، تواضع و فروتنی ، اهمیت به لقمه حلال از دیگرصفات برجسته ایشان بود .

رعایت پوشش و حجاب برای جعفر اهمیت ویژه‌‌‌ای داشت و در وصیتنامه شان هم به آن تاکید کرده و نوشته :
" از همسرم و خواهرانم می‌خواهم که مرا ببخشند و حجاب خود را حفظ کنند که حجاب تو رنگین تر از خون سرخ من است . "

از زحمات و رنج‌هایی که در معرکه جنگ و جبهه متحمل شده بود سخن نمی‌گفت ولی فقط خدا می‌داند که بر او چه گذشت و این خود حکایت از مظلومیّت ایشان دارد . بار الها ما را شرمنده شهدا قرار مده

راوی : معصومه رعیتی فرزند حسن اهل شهر نراق اردیبهشت 1399

Let's block ads! (Why?)

ارسال گیوه،چیت،چارقد،وجه نقد توسط محمد ابراهیم رحمانی فرزند نصراله برای همسرش (احتمالا به نام زبیده) ومنزل پسرش غلامحسین در نراق - سند شماره 413

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 284
  • بازدید کننده امروز : 285
  • باردید دیروز : 408
  • بازدید کننده دیروز : 409
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 754
  • بازدید ماه : 285
  • بازدید سال : 1115
  • بازدید کلی : 47059
  • کدهای اختصاصی